کد مطلب:265 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:319

احکام زکات
زكات از واجبات بزرگ الهی است كه در قرآن و روایات در كنار نماز و اعتقاد به آخرت قرار گرفته است و هدف از آن تأمین اجتماعی، تعدیل ثروت، تأمین زندگی فقرا، ایجاد تسهیلات و منافع عمومی و دینی و جذب غیر مسلمانان به اسلام است و یقیناً اگر ثروتمندان زكات اموال خویش را بپردازند، فقر از جامعه اسلامی رخت برمی بندد. امام صادق(علیه السلام) می فرماید: «همانا خداوند عزوجلّ در اموال ثروتمندان برای فقرا به اندازه كفایت آنان واجب فرموده است، و اگر می دانست آن مقدار كفایت نمی كند هر آینه بر آن می افزود، آنچه بر سر فقرا آمده است به سبب كاستی الهی نیست، بلكه به علّت منع حقوق آنان از سوی كسانی است كه حقوق فقرا را ادا نمی كنند. و به درستی اگر مردم حقوق مستمندان را ادا می كردند آنان در رفاه زندگی می كردند.»(1) و با برچیده شدن فقر از جامعه امنیت اجتماعی نیز حاكم می گردد; علی(علیه السلام) می فرماید: «اموال خویش را با زكات پاسداری كنید.»(2) و پرداختن زكات موجب رهایی از عذاب الهی(3) و حافظ جان و مال است، و خداوند عزّوجل می فرماید: «هر آنچه را در راه خداوند انفاق می كنید خداوند به شما باز می گرداند و او بهترین روزی دهندگان است.»(4) و نماز با پرداختن زكات است كه به ثمر می نشیند چنانكه در روایت آمده است: «آن كسی كه نماز به پای دارد و زكات نپردازد گویا نماز نخوانده است.»(5)



ــــــــــــــــــــــــــــ



1 ـ وسائل الشیعة، باب اوّل از ابواب «ما تجب فیه الزكاة»، حدیث 2.



2 ـ نهج البلاغه، صبحی صالح، حكمت 146.



3 ـ «آنان را كه طلا و نقره گنجینه می كنند و آن را در راه خداوند انفاق نمی كنند، به عذاب دردناك بشارت ده.»، توبه(9):34.



4 ـ سبأ(34):39.



5 ـ وسائل الشیعة، باب 3 از ابواب «ما تجب فیه الزكاة»، حدیث2.



[314]

(مسأله 1970) بنابر مشهور، زكات در نُه چیز واجب است:



اوّل: گندم، دوم: جو، سوم: خرما، چهارم: كشمش، پـنجـم: طـلا، شـشم: نقره، هفتم: شتر، هشتم: گاو، نهم: گوسفند و اگر كسی مالك یكی از این نُه چیز باشد، با شرایطی كه بعد گفته می شود، باید مقداری را كه معیّن شده به یكی از مصرف هایی كه دستور داده اند برساند.



(مسأله 1971) بنابر احتیاط واجب، زكات «سُلْتْ» كه دانه ای است به نرمی گندم و خاصیّت جو دارد و «عَلَسْ» كه نوعی از گندم است و خوراك مردمان «صَنعا» می باشد، باید داده شود.





شرایط واجب شدن زكات



(مسأله 1972) زكات در صورتی واجب می شود كه مال به مقدارِ نصاب ـ كه بعد گفته می شود ـ برسد و مالك آن، بالغ و عاقل و آزاد باشد و بتواند در آن مال تصرّف كند.



(مسأله 1973) در واجب شدن زكات در گاو، گوسفند، شتر و طلا سال معتبر است; بدین ترتیب كه اگر انسان یازده ماه مالك گاو، گوسفند، شتر، طلا و نقره باشد، در اوّل ماه دوازدهم وجوب زكات بر او مستقر می شود و نمی تواند در آن به گونه ای تصرّف كند كه مال را از بین ببرد; و اگر تصرّف كند ضامن است، ولی تا آخر ماه دوازدهم می تواند پرداخت زكات را به تأخیر بیندازد.



(مسأله 1974) اگر مالك گاو، گوسفند، شتر، طلا و نقره در بین سال بالغ شود، اوّل سال او برای تعلّق زكات، از تاریخ بلوغ او حساب می شود.



(مسأله 1975) زكات گندم و جو وقتی واجب می شود كه به آنها گندم و جو گفته شود; و زكات كشمش وقتی واجب می شود كه به آن انگور گفته شود; و هنگامی كه خرما قدری خشك شد كه به آن «تَمْرْ» بگویند زكات آن واجب می شود، ولی وقت دادن زكات در گندم و جو، هنگام خرمن شدن و جدا كردن كاه از آنها، و در خرما و كشمش، هنگامی است كه وقت چیدن آنها رسیده باشد.



(مسأله 1976) اگر هنگام واجب شدن زكات گندم، جو، كشمش و خرما كه در مسأله پیش گفته شد، صاحب آنها بالغ باشد، باید زكات آنها را بدهد.



[315]

(مسأله 1977) اگر صاحب گاو، گوسفند، شتر، طلا و نقره در تمام سال دیوانه باشد، زكات بر او واجب نیست; ولی اگر در مقداری از سال دیوانه باشد و در آخر سال عاقل گردد، چنانچه دیوانگی او به قدری كم باشد كه مردم بگویند در تمام سال عاقل بوده، بنابر احتیاط زكات بر او واجب است.



(مسأله 1978) اگر صاحب گاو، گوسفند، شتر، طلا و نقره در مقداری از سال مست یا بی هوش شود و یا هنگام واجب شدن زكات گندم، جو، خرما و كشمش مست یا بی هوش باشد، زكات از او ساقط نمی شود.



(مسأله 1979) مالی كه از انسان غصب كرده اند و نمی تواند در آن تصرّف كند، زكات ندارد; و نیز اگر زراعتی را از انسان غصب كنند و هنگامی كه زكات آن واجب می شود در دست غصب كننده باشد، هنگامی كه به صاحب آن برمی گردد، زكات ندارد.



(مسأله 1980) اگر طلا و نقره یا چیز دیگری را كه زكات آن واجب است قرض كند و یك سال نزد او بماند، باید زكات آن را بدهد; و بر كسی كه قرض داده چیزی واجب نیست. شرایط واجب شدن زكات در طلا و نقره، بعد از ذكر نصاب آنها خواهد آمد.





زكات گندم، جو، خرما و كشمش



(مسأله 1981) زكات گندم، جو، خرما و كشمش وقتی واجب می شود كه به مقدار نصاب برسد و نصاب آنها «300» صاع است كه تقریباً معادل «848» كیلو گرم می شود. (مسأله 1982) اگر گندم، جو، غوره و خرما را پیش از زمان واجب شدن زكات مصرف كنند، اگرچه خشك شده آنها به اندازه نصاب می رسید، زكات آنها واجب نیست.



(مسأله 1983) اگر بعد از وجوب زكات و پیش از دادن آن، خود او و زن و فرزندانش از انگور، خرما، جو یا گندم او بخورند یا مثلاً بدون قصد زكات به فقیر بدهد، باید زكات مقداری را كه مصرف كرده بدهد.



(مسأله 1984) اگر بعد از آن كه زكات گندم، جو، خرما و انگور واجب شد مالك آن بمیرد، باید مقدار زكات را از مال او بدهند; ولی اگر پیش از واجب شدن زكات بمیرد، هر یك از ورثه كه سهم او به اندازه نصاب برسد، باید زكات سهم خود را بدهد.



(مسأله 1985) كسی كه از طرف حاكم شرع مأمور جمع آوری زكات است، هنگام



[316]

خرمن كه گندم و جو را از كاه جدا می كنند و بعد از خشك شدن خرما و انگور، می تواند زكات را مطالبه كند و اگر مالك ندهد و چیزی كه زكات آن واجب شده از بین برود، باید عوض آن را بدهد.



(مسأله 1986) اگر بعد از مالك شدن درخت خرما و انگور یا زراعت گندم و جو، زكات آنها واجب شود، باید زكات آنها را بدهد.



(مسأله 1987) اگر بعد از آن كه زكات گندم، جو، خرما و انگور واجب شد زراعت و درخت را بفروشد، باید زكات آنها را بدهد.



(مسأله 1988) اگر انسان; گندم، جو، خرما یا انگور را بخرد و بداند كه فروشنده زكات آن را داده، چیزی بر او واجب نیست; و اگر شك كند كه داده یا نه، واجب نبودن زكات محل اشكال است، و اگر بداند كه زكات آن را نداده و تعهّد هم نكرده ـ یعنی در ذمه نگرفته ـ كه از مال دیگر بدهد، چنانچه حاكم شرع معامله مقداری را كه باید از بابت زكات داده شود اجازه ندهد، معامله آن مقدار باطل است، و حاكم شرع می تواند مقدار زكات را از خریدار بگیرد; و اگر معامله مقدار زكات را اجازه دهد، معامله صحیح است و خریدار باید قیمت آن مقدار را به حاكم شرع بدهد; و در صورتی كه قیمت آن مقدار را به فروشنده داده باشد، می تواند از او پس بگیرد.



(مسأله 1989) اگر وزن گندم، جو، خرما و كشمش هنگامی كه تازه است به «288 من، 45 مثقال كم» برسد اما بعد از خشك شدن كمتر از این مقدار شود، زكات آن واجب نیست.



(مسأله 1990) اگر گندم، جو و خرما را پیش از خشك شدن مصرف كند، چنانچه خشك شده آنها به اندازه نصاب باشد; احتیاطاً زكات آنها واجب است.



(مسأله 1991) خرمایی كه تازه آن را می خورند و اگر بماند خیلی كم می شود، چنانچه مقداری باشد كه خشك آن به «288 من، 45 مثقال كم» برسد، زكات آن واجب است.



(مسأله 1992) گندم، جو، خرما و كشمشی كه زكات آنها را داده، اگر چند سال نیز نزد او بماند، زكات ندارد.



(مسأله 1993) اگر گندم، جو، خرما و انگور از آب باران و یا مستقیماً از آب نهر یا رودخانه یا رطوبت زمین آبیاری شود زكات آن «یك دهم» محصول است; و اگر با دلو یا



[317]

پمپ و مانند آن آبیاری شود زكات آن «یك بیستم» محصول است.



(مسأله 1994) اگر گندم، جو، خرما و انگور، هم از آب باران آبیاری شود و هم از آب دلو و مانند آن استفاده كند، چنانچه به گونه ای باشد كه بگویند آبیاری با دلو و مانند آن غلبه داشته، زكات آن «یك بیستم» است; و اگر بگویند آبیاری با آب نهر و باران غلبه داشته، زكات آن «یك دهم» است; بلكه اگر نگویند آب باران و نهر غلبه داشته ولی آبیاری با آب باران و نهر بیشتر از آب دلو و مانند آن باشد، بنابر احتیاط زكات آن «یك دهم» است.



(مسأله 1995) اگر شك كند كه آبیاری با آب باران شده یا با دلو، «یك بیستم» بر او واجب می شود.



(مسأله 1996) اگر گندم، جو، خرما و انگور با آب باران و نهر آبیاری شود و به آب دلو و مانند آن محتاج نباشد ولی با آب دلو نیز آبیاری شود و آب دلو به زیاد شدن محصول كمك نكند، زكات آن «یك دهم» است; و اگر با دلو و مانند آن آبیاری شود و به آب نهر و باران محتاج نباشد، ولی با آب نهر و باران نیز آبیاری شود و آنها به زیاد شدن محصول كمك نكنند، زكات آن «یك بیستم» است.



(مسأله 1997) اگر زراعتی را با دلو و مانند آن آبیاری كنند و در زمینی كه كنار آن است زراعتی كنند كه از رطوبت آن زمین استفاده نماید و محتاج به آبیاری نشود، زكات زراعتی كه با دلو آبیاری شده، «یك بیستم» و زكات زراعتی كه كنار آن است، «یك دهم» می باشد.



(مسأله 1998) مخارجی را كه برای گندم، جو، خرما و انگور كرده است، حتّی مقداری از قیمت وسایل و لباس را كه به واسطه زراعت كم شده، می تواند از محصول كسر كند و چنانچه پس از كسر مخارج، باقی مانده به حدّ نصاب برسد، زكات واجب است.



(مسأله 1999) اگر بذری كه به مصرف زراعت رسانده از آن خود او باشد، می تواند به مقدار وزن آن از محصول كسر نماید; و اگر خریده باشد، می تواند قیمتی را كه برای خرید پرداخت نموده، جزء مخارج حساب كند.



(مسأله 2000) اگر وسایل زراعت ملك خود او باشد، چنانچه مستهلك شده باشد، می تواند از مخارج حساب كند; ولی اجاره زمینی را كه ملك خود اوست و نیز اجرت كارهایی را كه خود او كرده، یا دیگری بی اجرت انجام داده احتیاطاً از مخارج حساب نكند.



(مسأله 2001) اگر درخت انگور یا خرما را بخرد، قیمت آن جزء مخارج نیست، ولی



[318]

اگر خرما یا انگور را پیش از چیدن بخرد، پولی كه برای آن داده، جزء مخارج حساب می شود.



(مسأله 2002) اگر زمینی را بخرد و در آن زمین گندم یا جو بكارد، پولی كه برای خرید زمین داده، جزء مخارج حساب نمی شود; ولی اگر زراعت را بخرد، پولی را كه برای خرید آن داده می تواند جزء مخارج حساب نماید و از محصول كم كند; اما باید قیمت كاهی را كه از آن به دست می آید، از پولی كه برای خرید زراعت داده كسر نماید، مثلاً اگر زراعتی را پانصد تومان بخرد و قیمت كاه آن صد تومان باشد، فقط چهار صد تومان آن را می تواند جزء مخارج حساب نماید.



(مسأله 2003) كسی كه بدون گاو یا تراكتور و چیزهای دیگری كه برای زراعت لازم است می تواند زراعت كند، اگر این وسایل را بخرد، نباید پولی را كه برای خرید آنها داده جزء مخارج حساب نماید.



(مسأله 2004) كسی كه بدون گاو یا تراكتور و چیزهای دیگری كه برای زراعت لازم است نمی تواند زراعت كند، اگر آنها را بخرد و به واسطه زراعت به كلّی از بین بروند، می تواند تمام قیمت آنها را جزء مخارج حساب نماید; و اگر مقداری از قیمت آنها كم شود، می تواند آن مقدار را جزء مخارج حساب نماید; ولی اگر بعد از زراعت چیزی از قیمت آنها كم نشود، نباید چیزی از قیمت آنها را جزء مخارج حساب نماید; و همچنین اگر وسایلی را خریده و كار كرده و مقداری مستهلك شده باشد ولی به جهت تورّم، قیمت دست دوم امروز آن از قیمت دست اوّل آن روز بیشتر باشد، مقدار استهلاك را نمی تواند حساب كند. و بنابر احتیاط هزینه وزن كردن گندم، جو، خرما و كشمش برای جدا نمودن مقدار زكات به عهده مالك است و از محصول كسر نمی شود.



(مسأله 2005) اگر در یك زمین، جو، گندم و چیزی مثل برنج و لوبیا كه زكات آن واجب نیست بكارد، خرج هایی كه برای هر كدام از آنها كرده فقط برای همان حساب می شود; ولی اگر برای هر دو، مخارجی كرده باشد، باید به هر دو قسمت نماید; مثلاً اگر هر دو به یك اندازه باشند، می تواند نصف مخارج را از جنسی كه زكات دارد كسر نماید.



(مسأله 2006) اگر برای سال اوّل عملی مانند شخم زدن انجام دهد، اگرچه برای سال های بعد نیز فایده داشته باشد; باید مخارج آن را از سال اوّل كسر كند; ولی اگر مثلاً



[319]

عمل شخم زدن را برای این كه چند سال مفید باشد انجام دهد، باید مخارج آنها را بین همان چند سال تقسیم نماید.



(مسأله 2007) اگر انسان در چند شهر كه فصل آنها با یكدیگر اختلاف دارد و زراعت و میوه آنها در یك وقت به دست نمی آید گندم یا جو یا خرما یا انگور داشته باشد و همه آنها محصول یك سال حساب شوند، چنانچه چیزی كه اوّل می رسد به اندازه نصاب یعنی «288 من، 45 مثقال كم» باشد، باید زكات آن را هنگامی كه می رسد بدهد و زكات بقیّه را هر وقت به دست آمد ادا نماید; و اگر آنچه اوّل می رسد به اندازه نصاب نباشد، صبر كند تا بقیّه آن برسد; پس اگر همه زراعت ها روی هم به مقدار نصاب شوند، زكات آنها واجب است و اگر همه آنها به مقدار نصاب نرسند، زكات آنها واجب نیست و باقی ماندن آنچه اوّل رسیده است، شرط نیست.



(مسأله 2008) اگر درخت خرما یا انگور در یك سال دو مرتبه میوه بدهد، چنانچه روی هم به مقدار نصاب باشد، بنابر احتیاط زكات آن واجب است.



(مسأله 2009) اگر مقداری خرما یا انگور تازه داشته باشد كه خشك شده آن به اندازه نصاب شود، چنانچه به قصد زكات از تازه آن به اندازه ای به مستحق بدهد كه اگر خشك شود، به اندازه زكاتی می شود كه بر او واجب خواهد شد، اشكال ندارد.



(مسأله 2010) اگر زكات خرمای خشك یا كشمش بر او واجب باشد، نمی تواند زكات آن را از خرمای تازه یا انگور بدهد; و نیز اگر زكات خرمای تازه یا انگور بر او واجب باشد نمی تواند زكات آن را از خرمای خشك یا كشمش بدهد; و غیر از پول، دادن چیز دیگری به قصد قیمت بی اشكال نیست.



(مسأله 2011) اگر كسی كه بدهكار است، بمیرد و مالی داشته باشد كه زكات آن واجب شده، باید اوّل تمام زكات را از مالی كه زكات آن واجب شده بدهند و بعد قرض او را ادا نمایند.



(مسأله 2012) اگر كسی كه بدهكار است، بمیرد و گندم، جو، خرما یا انگور داشته باشد، و پیش از آن كه زكات اینها واجب شود، ورثه قرض او را از مال دیگری بدهند، چنانچه سهم هر یك از ورثه به «288 من، 45 مثقال كم» برسد باید زكات بدهد; و اگر پیش از آن كه زكات اینها واجب شود، قرض او را ندهند، چنانچه مال میّت فقط به



[320]

اندازه بدهی او باشد، واجب نیست زكات اینها را بدهند; و اگر مال میّت بیشتر از بدهی او باشد، باید بدهی او را نسبت به جمیع مال محاسبه كنند و نسبت آن با مال هر چه باشد به همان اندازه از اجناسی كه مورد زكات است كسر كنند، سپس سهم هر یك از ورثه به اندازه نصاب برسد، زكات بر او واجب می شود.



(مسأله 2013) اگر گندم، جو، خرما و كشمشی كه زكات آنها واجب شده; خوب و بد داشته باشد; باید زكات هر كدام از خوب و بد را از خود آنها بدهد و یا زكات همه را از خوب و بد بدهد، و به احتیاط واجب نمی تواند زكات همه را از جنس بد بدهد.





نصاب طلا و نقره



(مسأله 2014) طلا دو نصاب دارد: نصاب اوّل آن «بیست مثقال» شرعی است ـ هر مثقال شرعی «هیجده» نخود است ـ پس وقتی طلا به «بیست مثقال» شرعی كه «پانزده مثقال» معمولی است (معادل 312/70 گرم) برسد، اگر شرایط دیگر را هم كه گفته شد داشته باشد، انسان باید «یك چهلم» آن را كه «نُه» نخود (معادل 757/1 گرم) می شود بابت زكات بدهد; اما اگر به این مقدار نرسد زكات آن واجب نیست. و نصاب دوم آن «چهار مثقال» شرعی است كه «سه مثقال» معمولی می شود (معادل 062/14 گرم)، یعنی اگر «سه مثقال» به «پانزده مثقال» اضافه شود باید زكات تمام «هیجده مثقال» (معادل 374/84 گرم) را از قرار «یك چهلم» بدهد (یعنی 019/2 گرم) یعنی به ازای هر «چهار مثقال» شرعی كه اضافه می شود «یك و چهار پنجم» نخود به مقدار زكات اضافه می شود; و اگر كمتر از «سه مثقال» اضافه شود، فقط باید زكات «پانزده مثقال» آن را بدهد، و زیادی آن زكات ندارد; و همچنین است هرچه بالا رود یعنی اگر «سه مثقال» اضافه شود باید زكات تمام آنها را بدهد و اگر كمتر اضافه شود مقداری كه اضافه شده زكات ندارد.

(مسأله 2015) نقره دو نصاب دارد: نصاب اوّل آن «105 مثقال» معمولی (معادل 187/492 گرم) است و اگر نقره به «105 مثقال» برسد و شرایط دیگری را هم كهگفته شد داشته باشد، انسان باید «یك چهلم» آن را كه «2 مثقال و 15 نخود» (معادل 304/12 گرم) است، بابت زكات بدهد; و اگر به این مقدار نرسد، زكات آن واجب نیست. و نصاب دوم آن «21 مثقال» (معادل 437/98 گرم) است، یعنی اگر «21 مثقال» به «105 مثقال» اضافه شود،



[321]

باید زكات تمام «126 مثقال» (معادل 625/590 گرم) را بدهد; و اگر كمتر از «21 مثقال» اضافه شود، فقط باید زكات «105 مثقال» آن را بدهد و زیادی آن زكات ندارد; و همچنین است هر چه بالا رود، یعنی به ازاء هر «21 مثقال» كه به نصاب اوّل اضافه می شود، «دوازده و سه پنجم نخود» بر زكات آن اضافه می گردد; و اگر كمتر اضافه شود مقداری كه اضافه شده و كمتر از «21 مثقال» است، زكات ندارد. بنابر این اگر انسان یك چهلم هر چه طلا و نقره دارد بدهد زكاتی را كه بر او واجب بوده داده، و گاهی هم بیشتر از مقدار واجب داده است; مثلاً كسی كه «110 مثقال» نقره دارد، اگر یك چهلم آن را بدهد، زكات «105 مثقال» آن را كه واجب بوده داده و مقداری هم برای «5 مثقال» آن داده كه واجب نبوده است.



احكام زكات طلا و نقره



(مسأله 2016) كسی كه طلا یا نقره او به اندازه نصاب است، اگرچه زكات آن را داده باشد، تا وقتی از نصاب اوّل كم نشده، همه ساله باید زكات آن را بدهد.



(مسأله 2017) زكات طلا و نقره در صورتی واجب می شود كه آن را سكّه زده باشند و معامله با آن رایج باشد و اگر سكّه آن هم از بین رفته باشد باید زكات آن را بدهند.



(مسأله 2018) طلا و نقره سكّه داری كه زنها برای زینت به كار می برند، زكات ندارد اگرچه رایج باشد.



(مسأله 2019) كسی كه طلا و نقره دارد، اگر هیچ كدام آنها به اندازه نصاب اوّل نباشد، مثلاً «104 مثقال» نقره و «14 مثقال» طلا داشته باشد، زكات بر او واجب نیست.



(مسأله 2020) چنانكه سابقاً گفته شد; زكات طلا و نقره در صورتی واجب می شود كه انسان یازده ماه مالك مقدار نصاب باشد; و اگر در بین یازده ماه، طلا و نقره او از نصاب اوّل كمتر شود، زكات بر او واجب نیست.



(مسأله 2021) اگر در بین یازده ماه طلا و نقره ای را كه دارد با طلا یا نقره یا چیز دیگر عوض نماید یا آنها را ذوب كند، زكات بر او واجب نیست. ولی اگر برای فرار از پرداختن زكات این كارها را بكند، احتیاط مستحب آن است كه زكات را بدهد.



(مسأله 2022) اگر در ماه دوازدهم طلا و نقره را ذوب كند، باید زكات آنها را بدهد، و چنانچه به واسطه ذوب كردن، وزن یا قیمت آنها كم شود، باید زكاتی را كه پیش از ذوب كردن بر او واجب بوده بدهد.



[322]

(مسأله 2023) اگر طلا و نقره ای كه دارد خوب و بد داشته باشد، می تواند زكات هر كدام از خوب و بد را از خود آن بدهد; ولی بهتر است زكات همه آنها را از طلا و نقره خوب بدهد.



(مسأله 2024) طلا و نقره ای كه بیشتر از اندازه معمول با فلز دیگر مخلوط است، اگر خالص آن به اندازه نصاب كه مقدار آن گفته شد برسد، انسان باید زكات آن را بدهد; و چنانچه شك دارد كه خالص آن به اندازه نصاب هست یا نه، زكات آن واجب نیست.



(مسأله 2025) اگر با طلا و نقره ای كه دارد به مقدار معمول فلز دیگری مخلوط باشد، نمی تواند زكات آن را از طلا و نقره ای بدهد كه بیشتر از معمول، فلز دیگر دارد; ولی اگر به قدری بدهد كه یقین كند طلا و نقره خالصی كه در آن هست، به اندازه زكاتی می باشد كه بر او واجب است، اشكال ندارد.



(مسأله 2026) چون زكات در طلا و نقره منحصر به صورتی است كه سكّه رسمی خورده باشد و به شكل دینار و درهم بوده و معامله با آن رواج داشته باشد و از طرف دیگر تشریع زكات ـ طبق روایات آن ـ به منظور بر طرف كردن كمبودها و تأمین حوائج فقرا و جامعه بوده است، بنابر این در زمان ما كه طلا و نقره سكّه دار به كلّی از رواج معامله خارج شده و به جای آن «اسكناس» رواج پیدا كرده است، احتمال دارد این پولها هم حكم طلا و نقره مسكوك را داشته باشند; پس راه احتیاط آن است كه معادل نصاب طلا و نقره سكّه دار در پولهای رایج روز محاسبه شود و پس از تحقّق سایر شرایط ـ از جمله باقی ماندن یازده ماه ـ زكات آن پرداخت گردد.





زكات شتر، گاو و گوسفند



(مسأله 2027) زكات شتر، گاو و گوسفند غیر از شرط هایی كه گفته شد; دو شرط دیگر دارد:



اوّل: آن كه حیوان در تمام سال بی كار باشد; و اگر در تمام سال یكی دو روز كار كرده باشد، زكات آن واجب است.



دوم: آن كه در تمام سال از علف بیابان بچرد; پس اگر تمام سال یا مقداری از آن را از علف چیده شده، یا از زراعتی كه مِلك مالك یا مِلك كس دیگری است بچرد، زكات



[323]

ندارد; ولی اگر در تمام سال یك روز یا دو روز از علف مالك بخورد، بنابر احتیاط زكات آن واجب می باشد.



(مسأله 2028) اگر انسان برای شتر، گاو و گوسفند خود چراگاهی را كه كسی نكاشته بخرد، یا اجاره كند، یا برای چراندن در آن باج بدهد، باید زكات را بدهد.



(مسأله 2029) هرگاه تمام نصاب از یك جنس و صنف خاص ـ مثلاً بز یا میش ـ باشد، بنابر احتیاط واجب باید زكات آن را از همان جنس یا قیمت آن بپردازد; و اگر مختلط باشد و قیمت آن تفاوت كند، بنابر احتیاط زكات را به نسبت هر كدام بدهد; یعنی حدّ متوسّط را حساب كند و بپردازد.





نِصاب شتر



(مسأله 2030) شتر دوازده نصاب دارد:



اوّل: «پنج شتر» و زكات آن یك گوسفند است، و تا شترها به این تعداد نرسند زكات ندارند.



دوم: «ده شتر» و زكات آن دو گوسفند است.



سوم: «پانزده شتر» و زكات آن سه گوسفند است.



چهارم: «بیست شتر» و زكات آن چهار گوسفند است.



پنجم: «بیست و پنج شتر» و زكات آن پنج گوسفند است.



ششم: «بیست و شش شتر» و زكات آن یك شتر است كه داخل سال دوم شده باشد.



هفتم: «سی و شش شتر» و زكات آن یك شتر است كه داخل سال سوم شده باشد.



هشتم: «چهل و شش شتر» و زكات آن یك شتر است كه داخل سال چهارم شده باشد.



نهم: «شصت و یك شتر» و زكات آن یك شتر است كه داخل سال پنجم شده باشد.



دهم: «هفتاد و شش شتر» و زكات آن دو شتر است كه داخل سال سوم شده باشند.



یازدهم: «نود و یك شتر» و زكات آن دو شتر است كه داخل سال چهارم شده باشند.



دوازدهم: «صد و بیست و یك شتر و بالاتر از آن است» كه باید یا چهل تا چهل تا حساب كند و برای هر چهل تا یك شتر بدهد كه داخل سال سوم شده باشد; یا پنجاه تا پنجاه تا حساب كند و برای هر پنجاه تا یك شتر بدهد كه داخل سال چهارم شده باشد; و



[324]

یا با چهل و پنجاه حساب كند; ولی در هر صورت باید به گونه ای حساب كند كه چیزی باقی نماند، یا اگر چیزی باقی می ماند، از نُه تا بیشتر نباشد; مثلاً اگر صد و چهل شتر دارد، باید برای صد تا، دو شتری كه داخل سال چهارم شده و برای چهل تا یك شتر كه داخل سال سوم شده باشد بدهد; و در تمام موارد شتر یا شترانی كه باید برای زكات پرداخت كند باید مادّه باشند.



(مسأله 2031) زكات ما بین دو نصاب واجب نیست; پس اگر شماره شترهایی كه دارد از نصاب اوّل كه پنج تا است بگذرد، تا به نصاب دوم كه ده تا است نرسیده، فقط باید زكات پنج تای آن را بدهد، و همچنین است در نصاب های بعد.





نِصاب گاو



(مسأله 2032) گاو دو نصاب دارد:



اوّل: «سی رأس» است كه اگر شرایط دیگر وجود داشته باشد; زكات آن یك گوساله است كه داخل سال دوم شده باشد.



دوم: «چهل رأس»، و زكات آن یك گوساله ماده است كه داخل سال سوم شده باشد; و زكات ما بین سی و چهل واجب نیست، مثلاً كسی كه سی و نُه گاو دارد، فقط باید زكات سی تای آنها را بدهد، و نیز اگر از چهل گاو زیادتر داشته باشد تا به شصت رأس نرسیده، فقط باید زكات چهل تای آن را بدهد و بعد از آن كه به شصت رأس رسید، چون دو برابر نصاب اوّل را دارد، باید دو گوساله كه داخل سال دوم شده باشند بدهد; و همچنین هرچه بالا رود باید «سی تا سی تا» یا «چهل تا چهل تا» یا با «سی و چهل» حساب نماید و زكات آنها را به دستوری كه گفته شد بدهد; ولی باید به گونه ای حساب كند كه چیزی باقی نماند یا اگر چیزی باقی می ماند از نُه تا بیشتر نباشد; مثلاً اگر هفتاد گاو دارد، باید به حساب «سی و چهل» حساب كند و برای سی رأس آن زكات سی رأس و برای چهل رأس آن زكاتِ چهل رأس را بدهد; چون اگر به حساب سی تا حساب كند، ده رأس گاو زكات نداده می ماند.





نِصاب گوسفند



(مسأله 2033) گوسفند پنج نصاب دارد:



[325]

اوّل: «چهل رأس»، و زكات آن یك گوسفند است، و تا گوسفند به چهل رأس نرسد زكات ندارد.



دوم: «صد و بیست و یك رأس»، و زكات آن دو گوسفند است.



سوم: «دویست و یك رأس» و زكات آن سه گوسفند است.



چهارم: «سیصد و یك رأس» و زكات آن بنابر احتیاط واجب، چهار گوسفند است.



پنجم: «چهار صد رأس یا بیشتر»، كه باید آنها را «صد تا صد تا» حساب كند و برای هر صد رأس آنها یك گوسفند بدهد. و لازم نیست زكات را از خود گوسفندها بدهد، بلكه اگر گوسفند دیگری بدهد، یا مطابق قیمت گوسفند، پول بدهد كافی است; و احوط آن است كه غیر از پول چیز دیگری به قصد قیمت داده نشود.



(مسأله 2034) زكات ما بین دو نصاب واجب نیست، پس اگر شماره گوسفندهای كسی از نصاب اوّل كه چهل است بیشتر باشد، تا به نصاب دوم كه صد و بیست یك است نرسیده، فقط باید زكات چهل رأس آن را بدهد و زیادی آن زكات ندارد و همچنین است در نصاب های بعد.





احكام زكات شتر، گاو و گوسفند



(مسأله 2035) زكات شتر، گاو و گوسفندهایی كه به مقدار نصاب برسند واجب است، چه همه آنها نر باشند یا ماده، یا بعضی نر باشند و بعضی ماده.



(مسأله 2036) در زكات، گاو و گاومیش یك جنس حساب می شوند، و شتر عربی و غیر عربی یك جنس است، و همچنین بز و میش و شیشك در زكات با هم فرق ندارند.



(مسأله 2037) اگر گوسفند را برای زكات بدهد، باید حدّاقلّ داخل سال دوم شده باشد، و اگر بز بدهد باید داخل سال سوم شده باشد.



(مسأله 2038) در گوسـفند هـرگاه تمام نصاب از جنس نر باشد زكات آن را می تواند از جنس ماده بدهد; همچنین اگر تمام آن ماده باشد می تواند زكات آن را از جنس نر بدهد.



(مسأله 2039) گوسفندی كه بابت زكات می دهد، اگر قیمتش مختصری از گوسفندهای دیگر او كمتر باشد اشكال ندارد. ولی بهتر است گوسفندی را كه قیمت آن



[326]

از تمام گوسفندهایش بیشتر است بدهد; و همچنین است در گاو و شتر.



(مسأله 2040) اگر چند نفر با هم شریك باشند، هر كدام كه سهمش به نصاب اوّل رسیده، باید زكات بدهد و بر كسی كه سهم او كمتر از نصاب اوّل است زكات واجب نیست.



(مسأله 2041) اگر یك نفر در چند جا گاو یا شتر یا گوسفند داشته باشد و روی هم به اندازه نصاب باشند، باید زكات آنها را بدهد.



(مسأله 2042) اگر گاو و گوسفند و شتری كه دارد بیمار ومعیوب هم باشند، باید زكات آنها را بدهد.



(مسأله 2043) اگر گاو و گوسفند و شتری كه دارد همه مریض یا معیوب یا پیر باشند، می تواند زكات را از خود آنها بدهد. ولی اگر همه سالم و بی عیب و جوان باشند نمی تواند زكات آنها را از چارپایان بیمار یا معیوب یا پیر بدهد; بلكه اگر بعضی از آنها بیمار و دسته ای معیوب و دسته دیگر بی عیب، و مقداری پیر و مقداری جوان باشند، احتیاط واجب آن است كه برای زكات آنها سالم و بی عیب و جوان را بدهد.



(مسأله 2044) اگر پیش از تمام شدن ماه یازدهم، گاو و گوسفند و شتری را كه دارد با چیز دیگری عوض كند، یا نصابی را كه دارد با مقدار نصاب از همان جنس عوض نماید، مثلاً چهل گوسفند بدهد و چهل گوسفند دیگر بگیرد، زكات بر او واجب نیست.



(مسأله 2045) كسی كه باید زكات گاو و گوسفند و شتر را بدهد، اگر زكات آنها را از مال دیگرش بدهد، تا وقتی شماره آنها از نصاب كم نشده، همه ساله باید زكات را بدهد; و اگر از خود آنها بدهد و از نصاب اوّل كمتر شوند، زكات بر او واجب نیست; مثلاً كسی كه چهل گوسفند دارد، اگر از مال دیگرش زكات آنها را بدهد تا وقتی كه گوسفندهای او از چهل كم نشده، همه ساله باید یك گوسفند بدهد; و اگر از خود آنها بدهد; تا وقتی به چهل نرسیده زكات بر او واجب نیست.



مصرف زكات



(مسأله 2046) انسان می تواند زكات را در هشت مورد مصرف كند:



اوّل: فقیر، و آن كسی است كه مخارج سال خود و زن و فرزندانش را ندارد; و كسی كه صنعت، ملك یا سرمایه ای دارد كه می تواند از منافع سرمایه مخارج سال خود را



[327]

بگذراند فقیر نیست.



دوم: مسكین، و آن كسی است كه زندگی را سخت تر از فقیر می گذراند.



سوم: كسی كه از طرف امام(علیه السلام) یا نایب امام مأمور است كه زكات را جمع آوری و نگهداری نماید و به حساب آن رسیدگی كند و آن را به امام(علیه السلام) یا نایب امام یا مصرف فقرا برساند.



چهارم: كافرهایی كه اگر زكات به آنان بدهند به دین اسلام مایل می شوند، یا در جنگ; به مسلمانان كمك می كنند.



پنجم: خریداری بردگان و آزاد كردن آنان.



ششم: بدهكاری كه نمی تواند قرض خود را بدهد; به شرط آن كه قرض مصرف معصیت نشده باشد.



هفتم: سبیل اللّه; یعنی كاری كه مانند ساختن مسجد منفعت عمومی دینی دارد، یا مثل ساختن پل و اصلاح راه كه نفع آن به عموم مسلمانان می رسد، و آنچه برای اسلام و مسلمین نفع داشته باشد به هر نحو كه باشد.



هشتم: ابن السّبیل، یعنی مسافری كه در سفر درمانده شده.



احكام این موارد در مسائل آینده گفته می شود.



(مسأله 2047) بنابر احتیاط واجب، شخص زكات دهنده در تمام موارد نُه گانه زكات، نباید كمتر از پنج درهم، یعنی دو مثقال و پانزده نخود (در حدود 27/13 گرم) نقره یا قیمت آن به یك فقیر بدهد، مگر این كه مقدار زكاتی كه بر او واجب شده كمتر باشد، مانند این كه زكات نصاب اوّل را در مثل طلا و نقره داده باشد و فعلاً روی نصاب دوم سال گذشته باشد.



(مسأله 2048) احتیاط واجب آن است كه فقیر و مسكین بیشتر از مخارج سال خود و زن و فرزندانش را از زكات نگیرد; و اگر مقداری پول یا جنس دارد، فقط به اندازه كسری مخارج یك سالش زكات بگیرد.



(مسأله 2049) كسی كه مخارج سالش را داشته اگر مقداری از آن را مصرف كند و بعد شك كند كه آنچه باقی مانده به اندازه مخارج سال او هست یا نه، نمی تواند زكات بگیرد.



(مسأله 2050) صنعتگر یا مالك یا تاجری كه درآمد او از مخارج سالش كمتر است، می تواند برای كسری مخارجش زكات بگیرد; و لازم نیست ابزار كار یا ملك یا سرمایه



[328]

خود را به مصرف مخارج برساند.



(مسأله 2051) فقیری كه خرج سال خود و زن و فرزندانش را ندارد، اگر خانه ای داشته باشد كه ملك او بوده و در آن نشسته باشد، یا وسیله سواری داشته باشد، چنانچه بدون اینها نتواند زندگی كند، اگرچه برای حفظ آبرویش باشد، می تواند زكات بگیرد; و همچنین است اثاث خانه و ظرف و لباس تابستانی و زمستانی و چیزهایی كه به آنها احتیاج دارد. و فقیری كه اینها را ندارد، اگر به اینها احتیاج داشته باشد، می تواند از زكات خریداری نماید.



(مسأله 2052) فقیری كه یاد گرفتن پیشه یا صنعت برای او مشكل نیست; بنابر اقوی واجب است یاد بگیرد و با گرفتن زكات زندگی نكند; ولی تا وقتی مشغول یاد گرفتن حرفه و صنعت است می تواند زكات بگیرد.



(مسأله 2053) به كسی كه قبلاً فقیر بوده ومی گوید: «فقیرم»، اگرچه انسان از گفته او اطمینان پیدا نكند، می شود زكات داد.



(مسأله 2054) كسی كه می گوید: «فقیرم» و قبلاً فقیر نبوده، یا معلوم نیست فقیر بوده یا نه، اگر از ظاهر حال او گمان پیدا شود كه فقیر است، می شود به او زكات داد.



(مسأله 2055) كسی كه باید زكات بدهد، اگر از فقیری طلبكار باشد، می تواند طلبی را كه از او دارد، بابت زكات حساب كند.



(مسأله 2056) اگر فقیر بدهكار بمیرد و اموال كافی برای پرداخت بدهكاری خود نداشته باشد، انسان می تواند طلبی را كه از او دارد بابت زكات حساب كند.



(مسأله 2057) چیزی را كه انسان بابت زكات به فقیر می دهد لازم نیست به او بگوید كه زكات است، بلكه اگر فقیر خجالت بكشد، مستحب است به نحوی كه دروغ نشود به اسم هدیه بدهد; ولی باید قصد زكات نماید.



(مسأله 2058) اگر به گمان این كه كسی فقیر است به او زكات بدهد و بعد بفهمد فقیر نبوده، در صورتی كه به عنوان زكات از مال خود جدا كرده و مسأله را هم می دانسته ولی در تشخیص اشتباه كرده; لازم نیست دو مرتبه زكات را بپردازد، ولی اگر چیزی كه به او داده باقی باشد می تواند از او بگیرد و به مستحق بدهد. و اگر از روی ندانستن مسأله به كسی كه می داند فقیر نیست زكات بدهد، چنانچه چیزی را كه به او داده باقی باشد، باید



[329]

از او پس بگیرد وبه مستحق بدهد، و اگر از بین رفته باشد، چنانچه كسی كه آن چیز را گرفته می دانسته یا احتمال می داده كه زكات است، انسان باید عوض آن را از او بگیرد و به مستحق بدهد، ولی اگر به غیر عنوان زكات داده نمی تواند چیزی از او بگیرد و باید از مال خودش زكات را به مستحق بدهد، و در همه صورت ها می تواند از مال خودش زكات را بدهد و از كسی كه مال را گرفته مطالبه نكند.



(مسأله 2059) كسی كه بدهكار است و نمی تواند بدهی خود را بدهد ـ اگرچه مخارج سال خود را داشته باشد ـ می تواند برای دادن قرض خود زكات بگیرد; ولی باید مالی را كه قرض كرده در معصیت صرف نكرده باشد اگرچه از آن معصیت توبه كرده باشد.



(مسأله 2060) اگر به كسی كه بدهكار است و نمی تواند بدهی خود را بدهد زكات بدهد و بعد بفهمد او قرض را در معصیت مصرف كرده، چنانچه به عنوان ادای قرض داده باشد جایز نیست به عنوان زكات حساب كند و اگر آن بدهكار فقیر باشد و زكات را به عنوان فقیر داده باشد، می توان به عنوان زكات حساب كرد; ولی اگر چیزی را كه گرفته در شرابخواری یا به نحو آشكارا در معصیت صرف كرده و از معصیت خود توبه نكرده باشد، بنابر احتیاط واجب نباید چیزی را كه به او داده بابت زكات حساب كند.



(مسأله 2061) اگر كسی كه بدهكار است، نتواند بدهی خود را بدهد، اگرچه فقیر نباشد، انسان می تواند طلبی را كه از او دارد، بابت زكات حساب كند.



(مسأله 2062) مسافری كه خرجی او تمام شده، یا وسیله سواری او از كار افتاده، چنانچه سفر او سفر معصیت نباشد و نتواند با قرض كردن یا فروختن چیزی خود را به مقصد برساند ـ اگرچه در وطن خود فقیر نباشد ـ می تواند زكات بگیرد; ولی اگر بتواند در جای دیگر با قرض كردن یا فروختن چیزی مخارج سفر خود را فراهم كند، فقط به مقداری كه به مقصد برسد، می تواند زكات بگیرد.



(مسأله 2063) مسافری كه در سفر درمانده شده و زكات گرفته، بعد از آن كه به وطن خود رسید، اگرچه از زكات چیزی زیاد آمده باشد، در صورتی كه بدون مشقّت نتواند زكات زیاد آمده را به صاحب مال یا نایب او برساند، باید آن را به حاكم شرع بدهد و بگوید آن چیز زكات است.



[330]

شرایط كسانی كه مستحق زكاتند



(مسأله 2064) كسی كه زكات می گیردباید شیعه دوازده امامی باشد; و اگر از راه شرعی شیعه بودن كسی ثابت شود و به او زكات بدهد و زكات تلف شود و بعد معلوم شود شیعه نبوده; لازم نیست دوباره زكات بدهد; و در صورتی كه مصلحت دینی اقتضا كند، از بابت فی سبیل الله می تواند به غیر شیعه دوازده امامی هم زكات بدهد.



(مسأله 2065) اگر طفل یا دیوانه ای از شیعه فقیر باشد، انسان می تواند به ولیّ او زكات بدهد به قصد این كه آنچه را می دهد ملك طفل یا دیوانه باشد.



(مسأله 2066) اگر به ولیّ طفل و دیوانه دسترسی نداشته باشد، می تواند خودش یا به وسیله یك نفر امین زكات را به مصرف طفل یا دیوانه برساند; و باید هنگامی كه زكات به مصرف آنان می رسد نیّت زكات كنند.



(مسأله 2067) به فقیری كه گدایی می كند می شود زكات داد; ولی به كسی كه زكات را در معصیت مصرف می كند نمی شود زكات داد.



(مسأله 2068) به بی نماز وشرابخوار نمی شود زكات داد; هرچند تظاهر نكنند; و به احتیاط واجب به كسی كه آشكارا مرتكب معصیت كبیره می شود زكات ندهد.



(مسأله 2069) به كسی كه بدهكار است و نمی تواند بدهی خود را بدهد اگرچه مخارج او بر انسان واجب باشد، می شود زكات داد. ولی اگر زن برای خرجی خودش قرض كرده باشد; شوهر نمی تواند بدهی او را از زكات بدهد; بلكه اگر كس دیگری هم كه مخارج او بر انسان واجب است برای خرجی خود قرض كند; احتیاط واجب آن است كه بدهی او را از زكات ندهد.



(مسأله 2070) انسان نمی تواند مخارج كسانی را كه مثل اولاد، مخارج آنها بر او واجب است از زكات بدهد; ولی دیگران می توانند به آنان زكات بدهند.



(مسأله 2071) اگر انسان به فرزند خود زكات بدهد كه خرج زن و خدمتگزار خود نماید، اشكال ندارد.



(مسأله 2072) اگر فرزند به كتاب های علمی و دینی احتیاج داشته باشد; پدر می تواند برای خریدن آنها به او زكات بدهد; بلكه همه مخارج تحصیل او را می تواند از بابت زكات بدهد.



[331]

(مسأله 2073) پدر می تواند به پسرش زكات بدهد كه برای خود زن بگیرد; پسر هم می تواند برای آن كه پدرش زن بگیرد زكات خود را به او بدهد.



(مسأله 2074) به زنی كه شوهرش مخارج او را می دهد، یا اگر خرجی نمی دهد، زن می تواند او را به دادن خرجی مجبور كند، نمی شود زكات داد.



(مسأله 2075) زنی كه به عقد نكاح موقت درآمده اگر فقیر باشد، شوهرش و دیگران می توانند به او زكات بدهند. ولی اگر شوهرش در ضمن عقد شرط كند كه مخارج او را بدهد یا به جهت دیگری دادن مخارج زن بر او واجب باشد، در صورتی كه بتواند مخارج آن زن را بدهد یا زن بتواند او را مجبور كند، نمی شود به آن زن زكات داد.



(مسأله 2076) زن می تواند به شوهر فقیر خود زكات بدهد، اگرچه شوهر زكات را صرف مخارج خود آن زن نماید.



(مسأله 2077) سیّد نمی تواند از غیر سیّد زكات بگیرد، ولی اگر خمس و سایر وجوه شرعی كفایت مخارج او را نكند و از گرفتن زكات ناچار باشد، می تواند از غیر سیّد زكات بگیرد; ولی احتیاط واجب آن است كه اگر ممكن باشد فقط به مقداری كه برای مخارج روزانه اش ناچار است بگیرد.

(مسأله 2078)ملاك برای «سیّد بودن» نسبت داشتن با «هاشم بن عبد مناف» جدّ دوم گرامی پیامبر اكرم(صلی الله علیه وآله) از ناحیه پدر می باشد; پس كسی كه فقط مادرش سیّد است می تواند از زكات غیر سیّد استفاده كند.



(مسأله 2079) به كسی كه معلوم نیست سیّد است یا نه، می شود زكات داد.



(مسأله 2080) زكات مستحب یا صدقات مستحب دیگر را می توان به سیّد داد; هرچند خلاف احتیاط است; ولی غیر سیّد نمی تواند كفّاره واجب خود را به سیّد بدهد.





نیّت زكات



(مسأله 2081) انسان باید زكات رابه قصد قربت، یعنی برای انجام فرمان خداوند بدهد، و در نیّت معیّن كند كه آنچه را می دهد زكات مال است یا زكات فطره، ولی اگر مثلاً زكات گندم و جو بر او واجب باشد، لازم نیست معیّن كند چیزی را كه می دهد، زكات گندم یا زكات جو است.



[332]

(مسأله 2082) كسی كه زكات چند نوع مال بر او واجب شده، اگر مقداری زكات بدهد و نیّت هیچ كدام آنها را نكند، چنانچه چیزی را كه داده هم جنس یكی از آنها باشد، زكات همان جنس حساب می شود و اگر هم جنس هیچ كدام از آنها نباشد، به همه آنها قسمت می شود; پس كسی كه زكات چهل گوسفند و زكات پانزده مثقال طلا بر او واجب است، اگر مثلاً یك گوسفند از بابت زكات بدهد و نیّت هیچ كدام آنها را نكند، زكات گوسفند حساب می شود، ولی اگر مقداری نقره بدهد، به زكاتی كه برای گوسفند و طلا بدهكار است تقسیم می شود.



(مسأله 2083) اگر كسی را وكیل كند كه زكات مال او را بدهد، چنانچه وكیل وقتی زكات را به فقیر می دهد، از طرف مالك نیّت زكات كند كافی است; مگر آن كه وكیل را برای رساندن زكات به فقیر وكیل نماید، آنگاه در وقت دادن مال به وكیل باید خود شخص نیّت كند.



(مسأله 2084) اگر مالك یا وكیل او بدون قصد قربت زكات را به فقیر بدهد و پیش از آن كه آن مال از بین برود، خود مالك، نیّت زكات كند، زكات حساب می شود.





مسائل متفرّقه زكات



(مسأله 2085) باید زكات گندم و جو را هنگامی كه گندم و جو را از كاه جدا می كنند و زكات خرما و انگور را هنگام خشك شدن آنها، به فقیر بدهد یا از مال خود جدا كند. و باید زكات طلا، نقره، گاو، گوسفند و شتر را بعد از تمام شدن ماه دوازدهم به فقیر بدهد; یا از مال خود جدا نماید. ولی بعد از جدا كردن اگر منتظر فقیر معیّنی باشد یا بخواهد به فقیری بدهد كه از جهتی برتری دارد، می تواند زكات را به انتظار او ـ هرچند تا چند ماه ـ نگهدارد.



(مسأله 2086) بعد از جدا كردن زكات لازم نیست فوراً آن را به مستحق بدهد; ولی اگر به كسی كه می شود زكات داد دسترسی داشته باشد، احتیاط واجب آن است كه پرداختن زكات را تأخیر نیندازد.



(مسأله 2087) كسی كه می تواند زكات را به مستحق برساند، اگرندهد و به واسطه كوتاهی او از بین برود باید عوض آن را بدهد.



(مسأله 2088) كسی كه می تواند زكات را به مستحق برساند، اگر زكات را ندهد و



[333]

بدون آن كه در نگهداری آن كوتاهی كند از بین برود، چنانچه دادن زكات را به قدری تأخیر انداخته باشد كه نگویند فوراً داده است، باید عوض آن را بدهد; و اگر به این مقدار تأخیر نینداخته باشد، مثلاً دو سه ساعت تأخیر انداخته و در همان دو سه ساعت تلف شده باشد، در صورتی كه مستحق حاضر نبوده، چیزی بر او واجب نیست و اگر مستحق حاضر بوده، بنابر احتیاط واجب باید عوض آن را بدهد.



(مسأله 2089) اگر حاكم شرع جامع الشرایط حكم به گرفتن زكات نماید، بر بدهكاران زكات واجب است زكات را به او بپردازند; هرچند مقلّد او نباشند و با رسیدن زكات به دست او بر عهده بدهكاران چیزی نخواهد بود.



(مسأله 2090) اگر زكات را از خودِ مال كنار بگذارد، می تواند در بقیّه آن تصرّف كند و اگر از مال دیگرش كنار بگذارد، می تواند در تمام مال تصرّف نماید.



(مسأله 2091) انسان نمی تواند زكاتی را كه كنار گذاشته برای خود بردارد و چیز دیگری به جای آن بگذارد.



(مسأله 2092) اگر از زكاتی كه كنار گذاشته منفعتی ببرد، مثلاً گوسفندی كه برای زكات گذاشته برّه بیاورد، مال مستحقّین زكات است.



(مسأله 2093) اگر هنگامی كه زكات را كنار می گذارد مستحقّی حاضر باشد، احتیاط واجب آن است كه زكات را به او بدهد و تأخیر نیندازد; مگر آن كه كسی را در نظر داشته باشد كه دادن زكات به او از جهتی بهتر باشد.



(مسأله 2094) اگر با عین مالی كه برای زكات كنار گذاشته برای خودش تجارت كند صحیح نیست، و اگر با اجازه حاكم شرع برای مصلحتِ زكات تجارت كند، تجارت صحیح است، ولی نفع آن مال زكات است.



(مسأله 2095) اگر پیش از آن كه زكات بر او واجب شود، چیزی بابت زكات به فقیر بدهد، زكات حساب نمی شود، ولی بعد از آن كه زكات بر او واجب شد، اگر چیزی را كه به فقیر داده از بین نرفته باشد و آن فقیر هم به فقر خود باقی باشد، می تواند چیزی را كه به او داده بابت زكات حساب كند.



(مسأله 2096) فقیری كه می داند زكات بر انسان واجب نشده، اگر چیزی را بابت زكات بگیرد و پیش او تلف شود ضامن است; پس هنگامی كه زكات بر انسان واجب



[334]

می شود، اگر آن فقیر به فقر خود باقی باشد، می تواند عوض چیزی را كه به او داده بابت زكات حساب كند.



(مسأله 2097) فقیری كه نمی داند زكات بر انسان واجب نشده، اگر چیزی بابت زكات بگیرد و پیش او تلف شود، ضامن نیست و انسان نمی تواند عوض آن را بابت زكات حساب كند.



(مسأله 2098) مستحب است زكات گاو، گوسفند و شتر را به فقیرهای آبرومند بدهد و برای دادن زكات، خویشان خود را بر دیگران، و اهل علم و كمال را بر غیر آنان، و كسانی را كه اهل سؤال نیستند بر اهل سؤال مقدّم بدارد. ولی اگر دادن زكات به فقیری از جهت دیگری بهتر باشد; مستحب است زكات را به او بدهد.



(مسأله 2099) بهتر است زكات را آشكار و صدقه مستحبّی را مخفی بدهند.



(مسأله 2100) اگر در شهر كسی كه می خواهد زكات بدهد مستحقّی نباشد و نتواند زكات را به مصرف دیگری هم كه برای آن معیّن شده برساند، چنانچه امید نداشته باشد كه بعد مستحق پیدا كند، باید زكات را به شهر دیگری ببرد و به مصرف زكات برساند; ولی مخارج بردن به آن شهر به عهده خود اوست، و اگر زكات تلف شود ضامن نیست.



(مسأله 2101) اگر در شهر خودش مستحق پیدا شود، می تواند زكات را به شهر دیگری ببرد، ولی مخارج بردن به آن شهر را باید از خودش بدهد، و اگر زكات تلف شود ضامن است، مگر آن كه با اذن حاكم شرع برده باشد.



(مسأله 2102) اجرت وزن كردن و پیمانه نمودن گندم، جو، كشمش و خرمایی كه برای زكات می دهد با خود اوست.



(مسأله 2103) مكروه است انسان از مستحق درخواست كند زكاتی را كه از او گرفته به او بفروشد، ولی اگر خودِ مستحق بخواهد چیزی را كه گرفته بفروشد، بعد از آن كه به قیمت رساند، كسی كه زكات را به او داده در خریدن آن بر دیگران مقدّم است.



(مسأله 2104) اگر شك كند زكاتی را كه بر او واجب بوده داده یا نه، در صورتی كه عین مال زكوی موجود باشد; باید زكات را بدهد وگر نه واجب نیست ـ چه مربوط به همان سال باشد یا سال های گذشته ـ ولی اگر شك داشته باشد كه زكات بر او واجب شده یا نه، لازم نیست آن را بپردازد.



[335]

(مسأله 2105) اگر مالك از پرداخت زكات امتناع نماید، مستحق نمی تواند به عنوان تقاص و گرفتن حقّ خود از مال او چیزی را بردارد; مگر این كه از حاكم شرع جامع الشرایط ـ به شكل خصوصی یا عمومی ـ اجازه بگیرد.



(مسأله 2106) فقیر نمی تواند زكات را به كمتر از مقدار آن صلح كند یا چیزی را گران تر از قیمت آن بابت زكات قبول نماید یا زكات را از مالك بگیرد و به او ببخشد; ولی كسی كه زكات زیادی بدهكار است و فقیر شده و نمی تواند زكات را بدهد و امید هم ندارد دارا شود، چنانچه بخواهد توبه كند، فقیر می تواند زكات را از او بگیرد و به او ببخشد.



(مسأله 2107) انسان می تواند از مال زكات، قرآن، كتاب دینی یا كتاب دعا بخرد و وقف نماید ـ اگرچه بر اولاد خود و بر كسانی وقف كند كه خرج آنان بر او واجب است ـ و نیز می تواند تولیت وقف را برای خود یا اولاد خود قرار دهد.



(مسأله 2108) انسان نمی تواند از زكات ملك بخرد و بر اولاد خود یا بر كسانی كه مخارج آنان بر او واجب است وقف نماید كه عایدی آن را به مصرف مخارج خود برسانند.



(مسأله 2109) فقیر می تواند برای رفتن به حجّ و زیارت و مانند اینها زكات بگیرد و اگر به مقدار خرج سالش زكات گرفته باشد، گرفتن زكات برای زیارت و مانند آن از سهم سبیل الله مانعی ندارد.



(مسأله 2110) اگر مالك، فقیر را وكیل كند كه زكات مال او را بدهد، چنانچه آن فقیر احتمال دهد كه قصد مالك این بوده كه خود آن فقیر از زكات برندارد نمی تواند چیزی از آن را برای خودش بردارد، و اگر یقین داشته باشد قصد مالك این نبوده، می تواند برای خودش هم زكات را بردارد.



(مسأله 2111) اگر فقیر شتر، گاو، گوسفند، طلا و نقره را بابت زكات بگیرد، چنانچه شرط هایی كه برای واجب شدن زكات گفته شد در آنها جمع شود; باید زكات آنها را بدهد.



(مسأله 2112) اگر دو نفر در مالی كه زكات آن واجب شده با هم شریك باشند و یكی از آنان زكات قسمت خود را بدهد و بعد مال را تقسیم كنند، چنانچه بداند شریكش زكات سهم خود را نداده، تصرّف او در سهم خودش هم اشكال دارد.



(مسأله 2113) كسی كه خمس یا زكات بدهكار است و كفاره و نذر و مانند اینها هم بر او واجب است و قرض هم دارد، چنانچه نتواند همه آنها را بدهد، اگر مالی كه خمس یا



[336]

زكات آن واجب شده، از بین نرفته باشد، باید خمس و زكات را بدهد، و اگر از بین رفته باشد، می تواند خمس یا زكات را بدهد، یا كفاره و نذر و قرض و مانند اینها را ادا نماید.



(مسأله 2114) كسی كه خمس یا زكات بدهكار است و نذر و مانند اینها هم بر او واجب است و قرض هم دارد، اگر بمیرد و دارایی او برای همه آنها كافی نباشد، چنانچه مالی كه خمس و زكات آن واجب شده از بین نرفته باشد، باید خمس یا زكات را بدهند و بقیّه مال او را به چیزهای دیگری كه بر او واجب است قسمت كنند; و اگر مالی كه خمس و زكات آن واجب شده از بین رفته باشد، باید مال او را به خمس و زكات و قرض و نذر و مانند اینها قسمت نمایند، مثلاً اگر چهل هزار تومان خمس بر او واجب است و بیست هزار تومان به كسی بدهكار است و همه مال او سی هزار تومان است، باید بیست هزار تومان بابت خمس و ده هزار تومان بابت بدهكاری او بدهند.



(مسأله 2115) كسی كه مشغول تحصیل علم است و خرج تحصیل خود یا افراد واجب النّفقه خود را ندارد; فقیر است و می تواند از زكات سهم فقرا استفاده نماید، گرچه اگر تحصیل نكند بتواند برای تأمین معاش خود كسب كند.